آیا شریعت اسلام کاملترین شرایع آسمانی است؟
جای گفتگو نیست که دعوت تمام پیامبران، گذشته بر نبوت خویش، بر دو اصل استوار بود: اول: توحید و ایمان به یکتاپرستی. دوم: اعتقاد به روز بازپسین که ظرف سزای کردارهای انسان است.
تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ) (آل عمران، آیه 19)«محققاً آئین در پیش خدا همان آئین اسلام است».
جای گفتگو نیست که دعوت تمام پیامبران، گذشته بر نبوت خویش، بر دو اصل استوار بود:
اول: توحید و ایمان به یکتاپرستی.
دوم: اعتقاد به روز بازپسین که ظرف سزای کردارهای انسان است.
این دو مطلب اساس تمام دعوتهای الهی را تشکیل میدهد، ولی آیا برنامه تمام پیامبران الهی نیز یکنواخت بود یا به مرور زمان و تکامل اجتماع، برنامههای آنان نیز تکامل یافته و به حد کمال میرسید، در این مورد توضیح میدهیم.
شکی نیست که نیاز بشر به مرور زمان در حال افزایش بوده است، بشر امروز به قوانین زیادی از نظر اقتصاد، اخلاق، سیاست و غیره نیاز دارد که بشر دیروزی به این پایه از نیاز نبود، بشر امروز بر اثر قدرت دماغی و نبوغ فکری بهتر میتواند درباره علوم الهی، و معارف غور کند، و آن را بفهمد.
بنابراین: باید آخرین شریعت از شرایع آسمانی در تمام قسمتها کاملترین برنامهها را عرضه کند، یعنی: درباره معارف و اصول عقائد مسائلی را پیریزی کند، که بزرگترین فلاسفه و دانشمندان الهی در برابر آن سرتسلیم فرود آورند، و یا از نظر مسائل اجتماعی کلیه جهات زندگی بشر را مورد بررسی قرار دهد، به حدی که بشر قرن بیستم، خود را از هر قانون غیر آسمانی بینیاز بداند.
اتفاقاً جریان نیز چنین است اسلام جهت رهبری بشر در تمام عصرها از طریق وحی آنچه که برای زندگی فردی و اجتماعی دنیوی و اخروی او لازم و ضروری بود بیان کرده است اگر میگویند که دین اسلام کاملترین شرایع آسمانی است منظور همین است.
به دیگر سخن: هر یک از شرایع آسمانی کلاسی است برای تربیت انسان کامل و اداره جامعه، و هر کلاسی نسبت به افراد ویژه خود، برنامه جامع و کامل دارد و هرگز نمیتوان محتویات آن را نسبت به افراد مخصوص آن کلاس ناقص و نارسا خواند، ولی در عین حال محتوای هر کلاسی نسبت به کلاس بالاتر نمیتواند کافی و وافی باشد، بلکه برای بالا بردن سطح معلومات باید افراد را به کلاسهای بالاتر با برنامههای جامعتر اعزام کرد.
با شروع نزول وحی الهی کلاسهای تربیتی انسانها، آغاز به کار کرد و شریعت آسمانی هر زمان نسبت به جامعه آن زمان، بالاترین و جامعترین کلاس بود، ولی تکامل جامعه و بالا رفتن فکر و اندیشهها ایجاب میکرد که برای جامعه متکامل کلاس بالاتری تربیت داده شود و او با معارف بلند و مقررات جامعتری آشنا گردد.
اگر کسی میگوید: آئین اسلام کاملترین شرایع آسمانی است، مقصود او از این جمله این نیست که نعوذ بالله خدا نسبت به جوامع قبلی، آئین ناقص و شریعت نارسا فرستاده آنگاه آن را با شریعت آخرین پیامبر، تکمیل کرده است، بلکه مقصود این است که محتوای شریعت حضرت موسی و یا حضرت عیسی کاملترین و جامعترین شریعت نسبت به نیازهای افراد زمان خود بود، ولی جامعه انسانی با مرور زمان، نیازهای بیشتر و قدرت دماغی عظیمتری پیدا کرد از این جهت برای رفع نیازهای زیادتر، و اشباع اندیشههای نیرومندتر، شریعت جامعتر، و معارف برتری فرستاده شد.
و آیه یاد شده در زیر، همین معنی را میرساند:
(قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ) (بقره، آیه 136)
«بگوئید ایمان آوردیم به خدا و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق نازل شده است».
هرگاه آنچه بر رسول اکرم نازل شده همان است که بر پیامبر پیشین نازل شده است، در این صورت نباید بفرماید: (وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ) بلکه باید بفرماید: (وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ).
جای شک نیست که تکرار موصول «ما» غالباً دلیل بر تعدد «نازل شده» میباشد.
بدون شک، بحثهای علمی و دقیقی که قرآن درباره توحید و صفات حق و معارف حقه نموده، هرگز در انجیل و تورات وارد نشده است، حدود و قوانین منظم اسلام و بالخصوص فقه جامع و کامل اسلامی و اجتهادهای مشروع که دست انسان را برای تکامل بیشتر باز میگذارد و... در هیچ یک از شرایع سابق، وجود ندارد.
شما در آئین «یهود» بیش از چند حکم فرعی و به اصطلاح فقهی، نمیتوانید بیابید هرگاه فروع و احکام عملی تورات و انجیل به اندازه اسلام یا نصف آن بود لااقل پس از تحریف، مقدار مشابهی از آن باقی میماند.
بالاتر از همه، اگر شرایع سابق من جمیع الجهات کامل و برای تمام ادوار و جامعهها حتی برای احتیاجات عصر موشک نیز کافی بود، اعزام پیامبر جدید با کتاب و شریعت مستقل چه معنی داشت؟
منظور آنان که میگویند: «اسلام کاملترین شرایع آسمانی است» همان مفهوم فرمایش امیرمؤمنان (علیهالسلام) در نهجالبلاغه است که میفرماید:
«فَالْقُرآنُ آمِرٌ وَزاجِرٌ اَتَمَّ بِهِ نوُرَهُ وَ اَکْمَلَ بِهِ دَیْنَهُ» (1).
«قرآن آمر و زاجر است به وسیله آن نور (تشریع) را به پایان رساند و آئین خود (آئین توحید) را کامل ساخت».
خوانندهی گرامی پس از خواندن این سطور به بیپایگی گفتار مؤلف تفسیر پی میبرد (2) زیرا ایشان به حقیقت گفتار کسانی که معتقدند که آئین اسلام کاملترین شرایع است نرسیده و فوراً خرده گرفته و میگوید: هرگز برخدا شایسته نیست که در زمانی برای عدهای دین ناقصی ارسال نماید و مسلماً خداوند به وسیله تمام پیامبران دین را به طور کامل فرستاده است:
پاسخ:
ناگفته پیدا است که ناقص مطلق با ناقص نسبی از زمین تا آسمان فرق دارد، هرگاه کسی بگوید که اسلام کاملترین آئین آسمانی است مقصود این است که شرایع گذشته نمیتواند اداره اجتماع کنونی را برعهده بگیرد هرچند نسبت به نیازهای آن روز اجتماع، کافی و وافی بود و برنامه کاملی برای آن روز به شمار میرفت و کوچکترین نقصی نسبت به وضع آن روز نداشت، ولی همان قوانین از نظر کم و کیف نسبت به نیاز امروز، غیر وافی است و مجتمع به قوانین بیشتر و برنامهای وسیعتر نیازمند است که در اسلام پیشبینی شده است.اصولاً مقصود از کمال و نقص، کمال و نقص در اصل «توحید» و «معاد» و... نمیباشد تا گفته شود که در تمام شرایع این اصول کاملاً بیان شده است، بلکه مقصود «معارف عقلی، توسعه در فروع و تکامل در اصول اجتماعی و اخلاقی، و اقتصادی و کشورداری و... است» که اصل آن در شرایع آسمانی و تکامل آن در آئین آخرین پیامبر بر همگان ملموس است.
برنامه دبستانی هر چند هم کاملتر و جامعتر و با واقعبینی دقیقی تنظیم شده باشد، نمیتواند نسبت به دبیرستان مفید و سودمند، و جامع و کامل باشد و یک چنین نارسائی نسبت به برنامه یاد شده، عیب و نقص نیست، زیرا هدف از آن برنامه، اداره دانش آموز خردسالی است که از نظر فکر و تعقل و استعداد بدنی و دماغی، در حد خاصی قرار دارد و برای آن گروه، جز این برنامه، هیچ برنامه دیگری نمیتواند مفید سودمند باشد اگر کسی بگوید برنامه دبستانی برای دانش آموز دبیرستانی مفید نیست، نباید آن را نشانه نقص و عیب در برنامه قبلی گرفت.
نگارنده از این تأسف دارد که در موضوعی قلم میزند که برای یک فرد وارد به مسائل دینی روشن و واضح است، ولی چه کند، چاپ کتاب از طرف مؤلف او را به چنین توضیح واضحات کشیده است.
در پایان یادآور میشویم که در این بحث، لفظ «ادیان» از طرف نویسنده تکرار شده است ولی بهتر است که به جای آن کلمه «شرایع» به کار رود، زیرا خدا از روز نخست یک دین بیشتر نفرستاده است و تمام پیامبران برای نشر آن اعزام شدهاند و آیهی: (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ) ناظر به همین قسمت است ولی در حالی که «دین» خدا یکی است، شرایع سماوی قطعاً متعدد و مختلف است آنجا که میفرماید: (وَ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً) (سوره مائده، آیه 48). برای هر یک از پیامبران شریعت و طریقی قرار دادیم و اختلاف و تکامل مربوط به شریعت است نه اصل دین (3).
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، خطبه 182.
2. مربوط به مطلب 32 ص 127 از کتاب «تفسیر آیات مشکله».
3. در کتاب «معالم التوحید» ص 545-546 و منشور جاوید ج 2، ص 375-377 در این باره به صورت گسترده سخن گفتهایم.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}